داستان نویسی در افغانستان
.فرهنگی است كه روزگاری دامنه تمدنش از كاشغر تا دریای سیاه گسترش داشت. این سه كشور مستقل؛ سه نما، از یك هویت فرهنگی است «سه نگردد بریشم ار او را - پرنیان خوانی و حریر و پرند» دری، فارسی و تاجیكی برآیند زبانی این سه كشور مستقل است كه در اثر انفصال سیاسی و چگونگی روابط تمدنی، هر یك طنین ویژه ای دارند كه گاه با شائبه های سیاسی رنگ ناآشنا می گیرند و همزبانان 82;ویشاوند بیگانه می شوند. اما بیرون از این افق شب زده كاذب، صدایهمدلی از دل قرون با یك آهنگ اوج می گیرد
«من آنم كه دریای خوكان نریزم - مر این قیمتی دُر لفظ دری را» ناصر خسرو بلخی«بفرمود تا پارسی دری - نبشتند و كوتاه شد داوری» فردوسی«نظامی كه نظم دری كار اوست - دری نظم كردن سزاوار اوست» نظامی«دل بدان یافتی از من كه نكودانی نخواند - حركت خواجه آزاده به الفاظ دری» فرخی سیستانی
«قلم است این به دست سعدی در - یا هزار آستین دُر دری» سعدی
«ز شعر دلكش حافظ كسی بود آگاه - كه لطف طبع و سخن گفتن دری داند» حافظ«من این دُر دری به نام تو كردم - كه تو دُر شناسی و استاد استاد» خلیل ا... خلیلی زبان دری در كوهساران بلند آریانا شكفته است كه میراث گرانبهای همه ما محسوب می گردد و این حقیقت مسجل تاریخ است كه با اضمحلال پهلوی ساسانی، سپیدار زبان دری است كه در برابر بالندگی و سیطره زبان عربی پوینده و بالان، قد می كشد. در راستای این گسترش بابركت است كه تمایزات زبانی كه ممیزه كم رنگ پهلوی خراسانی - ساسانی است، دامن كشان رنگ می بازد و چتر دری در همه جا سایه می افكند و در سایه سار چنین سپیداری است كه قطران تبریزی گره های ابهام آفرین دیوان دقیقی و منجیك را با ناخن دری پرور ناصرخسرو می گشاید و اسدی توسی جهت آشنایی بیشتر فرزانگان با حریم كلمات دری، فرهنگ اسدی را تالیف می نماید و همپای سیر تكاملی روزگار روان، سه سبك خراسانی، عراقی، هندی و شاخه ها و شاخصه های میانین، در زبان دری قد می كشد و این كاخ بلند با هندسه دقیق و بنیان عمیق ماحصل معماری حنظله باد غیسی، منتهید بلخی، رودكی سمرقندی، محمود وراق هراتی، فردوسی توسی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، نظامی گنجوی، خاقانی شیرازی، حافظ شیرازی، فیضی دكنی، صائب تبریزی، بیدل دهلوی و غیره است و روزگاری ایران، افغانستان، ماوراءالنهر و شبه قاره سرشار از نكهت جان آفرین این زبان بوده و امروز از بد حادثه در سه حوزه محدود و محضور مانده است؛ اما تاكنون از باد و باران گزندی ندیده است حتی امروز خاكباد نظام های سیاسی نمی تواند سعادت، همدلی و همزبانی را كور نماید ولی چگونگی تكامل اجتماعی و پیوند تمدنی دو كشور فصل دیگری است كه بر همزبانی سایه می افكند كه دوگانگی گویشی و دگرگونی ساختار صرفی و نحوی :معلول چنین علتی است. به عنوان مثال دكتر شفیعی كدكنی در اثر وزین خود «موسیقی شعر» می نگارد
«یكی از دوستان ما می گفت به همراه جمعی از تهران به افغانستان سفر كردیم و در یكی از شهرها یا دهات آن جا به سیاحت و سفر مشغول بودیم دو دختر فقیر كه ما «خارجیان» را دیدند به طرف ما آمدند و یكی از آنها تقاضای كمك یا پول كرد، و آن دیگری كه در فاصله دورتر ایستاده بود به دوستش گفت: شرمت باد! از بیگانه در یوزه می كنی؟ در صورتی كه همین دختر اگر در تهران می خواست این حرف را بزند، می گفت: خجالت بكش از خارجی گدایی می كنی؟»
تفاوت ساخت نحوی این دو گویش بر سخن شناسان پوشیده نیست. با توجه به حركت زمان و اوضاع جهانی از دهه ۴۰ تاكنون با تمام دشواری های سیاسی و اجتماعی اوضاع افغانستان، داستان به رشد و بالندگی خود ادامه می دهد به طوری كه امروزه شاهد تلاش داستان نویسان زیادی هستیم، دگرگونی و تغییر بینش فكری نویسندگان در این دهه داستان كوتاه را از زیر نفوذ رمانیسم بیرون می آورد و واقع گرایی در داستان را جایگزین می كند و قهرمان تبدیل به شخصیت می شود. نویسندگان با گوشه چشمی به ادبیات ایران و شوروی با تكنیك های جدیدتری شروع به نوشتن داستان می كنند. با توجه به رشد نامحسوس و مقایسه با ادبیات ایران و جهان؛ داستان با تمام این حرف ها در افغانستان نوزادی بیش نیست. خوانندگان داستان در افغانستان تنها از آثار داستانی ایران و تئوری های ترجمه شده چند منتقد ایرانی به معیارهای امروز داستان پی می برند نویسندگان افغان تحت تاثیر صادق هدایت و محمود دولت آبادی و چندی دیگر از شاعران و نویسندگان ایران و ادبیات رئالیسم روسی آن هستند و با مختصر آشنایی كه از نویسندگان قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی دارند، داستان می نویسند. البته شناخت بیشتر نقاط ضعف و قوت ادبیات و ناگزیر تاریخ معاصر افغانستان ضرورتی اجتناب ناپذیر .است
داستان ها درون مایه سیاهی دارند، فقر و بدبختی - و جهل و نادانی و ستم مضاعف به زن دلمشغولی نویسندگان است كه ضعف های آن بیشتر با ساختار بسته فئودالیزم و رژیم های حاكم در این چند دهه است. شخصیت ها در داستان به بالندگی لازم می رسند... آدم ها یا بد هستند یا خوب كه این ناشی از مطلق نگری است؛ لحن و ساختار داستان ها به شكل گزارش نویسی صرف است و بر بستر یك خط مستقیم سیر می كند. اما كوشش داستان نویسان در این راستا بارز و با ارزش .است كه زندگی مردم جامعه خود را به تصویر بكشند
از نویسندگان مطرح افغانستان مریم محبوب است كه در سال ۱۳۳۳ شمسی در ولایت فاریاب زاده شد؛ تحصیلاتش را در دانشكده ادبیات دانشگاه تهران به پایان رسانید و از آن پس در مطبوعات شروع به نوشتن داستان كرد. دكتر اسدا.. حبیب .از برجستگان و اندیشه پردازان فن داستان نویسی است كه شیوه او تاثیر زیادی بر نویسندگان جوان تر گذاشته است حبیب متولد ۱۳۲۰ خورشیدی است و دكترای ادبیات فارسی دارد. وی استاد دانشكده ادبیات دانشگاه كابل بود؛ او از جمله نویسندگانی است كه اغلب نوشته هایش به زبان روسی ترجمه شده است - ببرك ارغند در سال ۱۳۳۲ خورشیدی در كابل چ.1588;م به جهان گشود. جهت تحصیلات عالی در رشته ژورنالیسم در سال ۱۳۵۲ عازم بلغارستان شد و دكترای این رشته را در ۱۳۵۸ گرفت از آثار مهم او می توان به مجموعه داستان «گذرگاه آتش» اشاره كرد
. از نویسندگان دیگر می توان به اعظم رهنموزد زریاب، شریفه شریف، دینا غبار، محمد رفیق یحیایی، جلال نورانی، علی احمد نعیمی و حسن قسیم اشاره كرد
ساناز سید اصفهانی
برگفته از سایت آفتاب