دکتور فرید طهماس 

 

 

من آدمی عادی و ساده نیستم که زود تصمیم بگیرم ؛ اگریکبارتصمیم گرفتم، آنگاه امکان ندارد تا آن را عملی نه سازم !  

همین چند هفته پیش تصمیم گرفتم نویسنده شوم ؛ راستی آنقدر قاطع و جدی بودم که واضح و پوست کنده به  دوستان خود گفتم : " یا نویسنده گی، یا مرگ ! "

پذیرفتن مرگ طبعاً برایم آسان نبود، اما نویسنده شدن مشکلی نداشت ؛  همان بود که مجله یی را از کدام جایی پیدا کردم و از آن مطلبی را بیرون نویس نمودم که نام داشت " طرز تهیهء مرغ شکم پر"  . مطلب این طورنوشته شده بود:

 

" یک مرغ کلان را گرفته شکمش را خالی کنید و با آب سرد بشویید ؛ خسته و پسته و بادام و سیب و آلوبخارا و برنج جوش داده و پودرلیمو و مرچ ومَصالح را بقدرلازم در بین آن پر کنید، سپس آن را با روغن مایع چرب کرده، در داش به حرارت (۳۰۰)  درجه  بگذارید . پس از (۴۵) دقیقه  غذا آماده است . نوش جان ، اشتهای خوب! "

 

و من که تصمیم گرفته بودم نویسنده شوم ، "مرغ شکم پر" را به " فیل مرغ شکم پر" تغییر دادم ؛ در متن نیز کمی دستکاری کردم  و این طور نوشتم:

 

طرز تهیهء فیل مرغ شکم پر

مؤلف: من خودم

 

یک فیل مرغ کلان را گرفته شکمش را خالی نه کنید و با آب سرد نه شویید ؛ خسته و پسته و بادام و سیب و آلوبخارا و برنج جوش داده و پودرلیمو و مرچ ومَصالح را بقدر لازم  بین آن پر نه کنید بلکه آنهارا دریک خریطهء پلاستیکی انداخته ، بالای شکمش بگذارید ؛ سپس آن را با روغن مایع چرب کرده ، در داش به حرارت (۱۰۰) درجه بمانید . پس از (۱۵) دقیقه غذا آماده است . نوش جان ، اشتهای خوب!

 

" تألیف " خود را به نشریه " شکم پرستان " فرستادم تا به نشر برسد. تایپست ادارهء نشراتی، هنگامی که  فیل مرغ شکم پرم  را از روی نوشته قلمی ام  تایپ میکرد، کلمهء "مرغ " را فراموش کرد بنویسد و موضوع این طور نشر شد:

 

طرز تهیه  فیل شکم پر

مؤلف: من خودم

 

یک فیل کلان را گرفته شکمش را خالی نه کنید و با آب سرد نه شویید ؛ خسته و پسته و بادام و سیب و آلوبخارا و برنج جوش داده و پودرلیمو و مرچ ومَصالح را بقدرلازم  بین آن پر نه کنید  بلکه آنها را دریک خریطهء پلاستیکی انداخته ، بالای شکمش بگذارید ؛ سپس آن را با روغن مایع چرب کرده ، در داش به حرارت (۱۰۰) درجه  بمانید . پس از (۱۵) دقیقه غذا آماده است . نوش جان ، اشتهای خوب !

 

چند روزی از نشرآن نگذشته بود که، دوستان و آشنایانم ، هم از درون مرز و هم ازبیرون مرز به من تلیفونها کردند و نامه های برقی و کاغذی فرستادند و تبریکها گفتند و از اولین اثر و تأ لیف فنا ناپذیرم توصیفها بعمل آوردند...

یکتن از آنان به اسم  قند آغا  مشهور به " قندو" ، که در افریقا زنده گی میکند، تیلفون کرد و با عجله گفت: " همین حالا کلان ترین فیل افریقا را آماده پختن ساخته ام ، لیکن داشی که درخانه داریم، بسیار کوچک است، نمی دانم چه  کنم ، چه مشوره میدهی ؟ "

 

خلاصه ،  فیل شکم پر ، یکی ازجالب ترین و پرخواننده ترین نوشته های سال محسوب شد و

از برکت همین تألیفم بود که به صفت نویسنده و مؤلف توانا شهرت یافتم .

نشریه " شکم پرستان" که آن را نشر کرده بود  نیزآنقدر مشهور شد که  تیراژ آن از سیصد شماره به  هشتاد و پنج هزار شماره بالا رفت !! 

٭٭٭

شما فکر نکنید که من تنها یک تألیف کرده ام وبس. دومین تألیفم نیز آماده چاپ و نشر است  و نام دارد: "خرگوش شکم پر"

لیکن میترسم، مبادا اداره نشراتی، آن را بدون " گوش" به نشر برساند !

 

 

 پایان

برگرفته از سایت مشعل

www.roshanak.nl