من آدمی
عادی و ساده نیستم که زود تصمیم بگیرم ؛ اگریکبارتصمیم گرفتم، آنگاه امکان ندارد تا
آن را عملی نه سازم !
همین چند
هفته پیش تصمیم گرفتم نویسنده شوم ؛ راستی آنقدر قاطع و جدی بودم که واضح و پوست
کنده به دوستان خود گفتم : " یا نویسنده گی، یا مرگ ! "
پذیرفتن
مرگ طبعاً برایم آسان نبود، اما نویسنده شدن مشکلی نداشت ؛ همان بود که مجله یی را
از کدام جایی پیدا کردم و از آن مطلبی را بیرون نویس نمودم که نام داشت " طرز
تهیهء مرغ شکم پر" . مطلب این طورنوشته شده بود:
" یک
مرغ کلان را گرفته شکمش را خالی کنید و با آب سرد بشویید ؛ خسته و پسته و بادام
و سیب و آلوبخارا و برنج جوش داده و پودرلیمو و مرچ ومَصالح را
بقدرلازم در بین آن پر کنید، سپس آن را با روغن مایع چرب
کرده، در داش به حرارت (۳۰۰)
درجه بگذارید . پس از (۴۵)
دقیقه غذا آماده است . نوش جان ، اشتهای خوب! "
و من که
تصمیم گرفته بودم نویسنده شوم ، "مرغ شکم پر" را به " فیل مرغ شکم پر"
تغییر دادم ؛ در متن نیز کمی دستکاری
کردم و این طور
نوشتم:
طرز
تهیهء فیل مرغ شکم پر
مؤلف: من
خودم
یک
فیل مرغ کلان را گرفته شکمش را خالی نه کنید و با آب سرد نه
شویید ؛ خسته و پسته و بادام و سیب و آلوبخارا و برنج جوش داده و پودرلیمو و مرچ
ومَصالح را بقدر لازم بین آن پر نه کنید بلکه آنهارا دریک خریطهء پلاستیکی
انداخته ، بالای شکمش بگذارید ؛ سپس آن را با روغن مایع چرب کرده ، در داش
به حرارت (۱۰۰) درجه بمانید . پس
از (۱۵) دقیقه غذا آماده است .
نوش جان ، اشتهای خوب!
" تألیف
" خود را به نشریه " شکم پرستان " فرستادم تا به نشر برسد. تایپست ادارهء
نشراتی، هنگامی که فیل مرغ شکم پرم را از روی نوشته قلمی ام تایپ میکرد،
کلمهء "مرغ " را فراموش کرد بنویسد و موضوع این طور نشر شد:
طرز
تهیه فیل شکم پر
مؤلف: من
خودم
یک
فیل کلان را گرفته شکمش را خالی نه کنید و با آب سرد نه شویید ؛
خسته و پسته و بادام و سیب و آلوبخارا و برنج جوش داده و پودرلیمو و مرچ ومَصالح را
بقدرلازم بین آن پر نه کنید بلکه آنها را دریک خریطهء پلاستیکی انداخته ،
بالای شکمش بگذارید ؛ سپس آن را با روغن مایع چرب کرده ، در داش به حرارت
(۱۰۰)
درجه
بمانید . پس از (۱۵)
دقیقه غذا آماده است . نوش جان ، اشتهای خوب !
چند روزی
از نشرآن نگذشته بود که، دوستان و آشنایانم ، هم از درون مرز و هم ازبیرون مرز به
من تلیفونها کردند و نامه های برقی و کاغذی فرستادند و تبریکها گفتند و از اولین
اثر و تأ لیف فنا ناپذیرم توصیفها بعمل آوردند...
یکتن از
آنان به اسم قند آغا مشهور به " قندو" ، که در افریقا زنده گی
میکند، تیلفون کرد و با عجله گفت: " همین حالا کلان ترین فیل افریقا را آماده پختن
ساخته ام ، لیکن داشی که درخانه داریم، بسیار کوچک است، نمی دانم چه کنم ، چه
مشوره میدهی ؟ "
خلاصه ،
فیل شکم پر ، یکی ازجالب ترین و پرخواننده ترین نوشته های سال محسوب شد و
از برکت
همین تألیفم بود که به صفت نویسنده و مؤلف توانا شهرت یافتم .
نشریه "
شکم پرستان" که آن را نشر کرده بود نیزآنقدر مشهور شد که تیراژ آن از سیصد شماره
به هشتاد و پنج هزار شماره بالا رفت !!
٭٭٭
شما
فکر نکنید که من تنها یک تألیف کرده ام وبس. دومین تألیفم نیز آماده چاپ و نشر است
و نام دارد: "خرگوش شکم پر"
لیکن
میترسم، مبادا اداره نشراتی، آن را بدون " گوش" به نشر برساند !
پایان